عشق به سفر: راهی به سوی خویشتن

سفر، فقط جابجایی از نقطهای به نقطهای دیگر روی نقشه نیست؛ سفری که با عشق آغاز شود، سفری است به درون خود. در هر چمدان، چیزی بیش از لباس و بلیت پنهان است؛ میل به کشف، اشتیاق دیدن، و شور رهایی. عشق به سفر، مثل جرقهای است که در دل خاموشترین آدمها آتشی از حرکت
سفر، فقط جابجایی از نقطهای به نقطهای دیگر روی نقشه نیست؛ سفری که با عشق آغاز شود، سفری است به درون خود. در هر چمدان، چیزی بیش از لباس و بلیت پنهان است؛ میل به کشف، اشتیاق دیدن، و شور رهایی. عشق به سفر، مثل جرقهای است که در دل خاموشترین آدمها آتشی از حرکت روشن میکند.
برای عاشق سفر بودن، لزوماً نیازی نیست جهانگرد باشی یا هر هفته مقصدی تازه در پیش داشته باشی. گاهی همان کوچهای که در کودکی از آن میگذشتی، با نگاهی تازه، سفری نو میشود. عشق به سفر یعنی ذهنی باز، دلی پذیرا، و چشمی جستوجوگر.
سفر ما را از عادتها جدا میکند. با جدا شدن از محیط همیشگی، خود واقعیمان بیشتر رخ مینماید. در تنهایی یک جاده خاکی، یا در همنشینی با غریبهای در قطار، گاهی حرفهایی از دل آدم بیرون میآید که در هیچ گفتوگوی آشنایی مجال ظهور نداشت.
سفر با خودش داستان میآورد، و هر داستانی، بخشی از ما را کاملتر میکند. از کوههایی که با زحمت بالا رفتیم گرفته، تا خیابانهایی که بیهدف در آن پرسه زدیم، همهشان ما را شکل دادهاند.
عشق به سفر، در نهایت، عشق به زندگی است؛ به تجربه کردن، به یاد گرفتن، به گم شدن و دوباره پیدا شدن. و چه بسا، در میانهی همین گم شدنها، خودمان را آنطور که هستیم، بینقاب و بیتعریفهای روزمره، پیدا کنیم.
متن:علی منکویی

برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰